آموزش عاشق شدن
باید بدونی چجوری عاشق شی
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید تو جامعه اتفاقات دردناک عجیبی دیدم از قتل تا خودکشی دیدم جونا دارن یه کلاه بزرگ سر خودشون میزارن بنام عشق و هر کسی هم یک روز دچارش میشه دیدم غم و بدبختی مردم از چار چیزه بیکاری ، خانواده ، عشق ، دین دوست دارم همه خوشبخت باشید از خدا کمک بخواهید من سعی میکنم تو این وبلاگ در باره عشق و خونواده مطالبی اموزنده قرار بدم امید وارم استفاده کنید
آخرین مطالب
نويسندگان
چت با من

 این روزا یکم از مسائل سیاسی به دلایلی فاصله گرفتیم همه چیز جلوتون هست میبینید دیگه کم نیاز هست که من سرتون رو در بیارم ولی اگه کسی حرفی داشت میتونه بزنه ما هم در خدمتیم  اما یکم به مسائل اجتماعی برسیم

 

فقر

اسمش آشناست نه؟؟؟ ولی بیشتر بد بختی اجتماعی ما از همین اسم اشناست نبودن امنیت جانی فساد فحشا نمیدونم هزار کوفت و زهر مار دیگه خدا رو شکر تو ملت ما در باره بقیه ملت ها نمیدونم ولی تو ملت ما به مردم فقیر بد تر ظلم میشه

هر کی میبینن بدبخت تره بیشتر میزنن تو سرش چه میشه کرد بیشترشم خود ما میکنیم

چرا وقتی میگم فقر فکرتون میره رو نبود پول

مردم فقیر خیلی زیادن در عین اینکه در پول غلت میزنن

فقر عاطفی: کسانی که دارای فقر عاطفی هستن طعمه گرگ هایی میشن که با نشون دادن یک عاطفه اون ها رو تو کام خودشون میکشن و از اون راه به هزار کثافت میکشونن معاد فحشا و ...

فقر شعور: بد ضربه به جامعه میزنن

و هزار فقر دیگه ... لعنت به ما لعنت به من و کسانی که ندونسته بدبختی رو رواج میدن

نمیدونم چه لذتی میبرین کسی که بدبخت هست رو تحقیر کنید  نمیدونم چطور با وجدانت کنار میای وقتی یک فاحشه یک معتاد یک ایدزی رو میبینی تحقیرش کنی در صورتی که مقصر من و تو هستیم

وقتی میبینه من و تو داریم تو پول غلت میزینم اونم آدمه دوست داره به خدا بگه بخنده شاد باشه وقتی به یک جا رسید که دیگه همه در ها بستست میاد خود فروشی میکنه میاد آلده میشه ولی نمیدونه که بین اون در های بسته خودش رو انداخته تو چاه و اینجا دیگه کاروانی ینست که یوسف بی گناه رو نجات بده خدا از سر گناه هانمون بگذره

می خواهی برات یک داستان تعریف کنم خدا وکیلی تا آخرش رو بخون

یک روز تو جریان کارام به یک فاحشه یر خوردم یک سوال ازش پرسیدم که ای کاش لال بودم و زبونم کار نمی کرد

گفتم چرا فاحشه شدی برای چی تن به این کار دادی؟

- آدم تا چقدر میتونه صبر کنه وقتی هر جا میرم نه کاری هست مادر مریضم این طرف پدرمون هم که ولمون کرده رفته دو تا خاوهر کوچکم دارم خرج اون ها رو از کجا بیارم هر نامردی که میاد رو آدم منظور داره می خواهن از آدم سو استفاده کنن

دیگه چکار میتونستم بکنم یک شب خواهرم ازم پرسید آبجی موز چه مزه ای میده اشک تو چشمام حلقه زد دیگه به خودم گفتم میرم میرم و براشون یک زندگی خوب فراهم میکنم  این شد که تن به این کار دادم  یک بی غرتیش نپرسید چه مرگته که این کار ر ومیکنی وقتیم فهمیدم ایدز گرفتم و دیدم کسی بهم توجه نمیکنه گفتم حالا دیگه نوبت منه تا اون موقع شما ازم سو استفاده کردین الان منم که شما رو به خاک سیاه می نشونم

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
آخرین مطالب
پیوند ها


 
 
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است